۱۳۹۰ شهریور ۱۳, یکشنبه

رهبر ممنوع


این نوشتار پاسخی است کوتاه به مطلبی با عنوان پاشنه آشیل در وبلاگ گمنامیان(اینجا). در شرایطی که در هفته ی اخیر شاهد شکل گیری اعتراضات خیابانی مردم ارومیه، تبریز و چند شهر دیگر استانهای شمال غربی ایران در اعتراض به رد طرح دو فوریتی نجات دریاچه ارومیه در مجلس شورای اسلامی ایران بوده ایم، همزمان و بنابر روال معمول و طبیعی پیرامون وقایع اعتراضی، که شاهد سیاه شدن صفحات اینترنت از خبرهای مرتبط با آن هستیم، مطالبی تحلیلی نیز در سایتهای مختلف در حال ارائه شدن است. این امر را می توان از این منظر به فال نیک گرفت که در سایه تحلیلها و نقدهای همزمان با رخداد اعتراضی، زمینه آسیب شناسی همزمان آن نیز جهت پیشبرد مطلوب تر آن می تواند فراهم آید، اما از منظر دیگر نیز می تواند بدلیل پشتوانه نداشتن تحلیلها و نقد نشدن خود نقدها و ترویج و گسترش آنها، زمینه سیر جنبشها در مسیر قهقهرا را نیز فراهم آورد. از این رو این نگارنده به نقد یکی از این نقدها و تحلیلها می پردازد. آنچه در تحلیل مختصر وبلاگ گمنامیان ارائه شده است خالی از مستندات تاریخی و بدور از واقعیات بوده و از این رو برخلاف نیت نگارنده آن که کاملاً خیرخواهانه به نظر می رسد، گمراه کننده است. مساله قابل ذکر در مورد جنبشهای جهان این است که جنبشها را همواره مردم خلق و رهبران سیاسی بر آن سوار شده اند. گاه این رهبران سیاسی جنبشها را همگام با مردم به سرمنزل مقصود رسانده اند و گاه آن را از مسیر خواست مردم منحرف و به نقطه ای بر خلاف آن هدایت کرده اند. اما در هر صورت آنچه واقعیت است، این است که در غالب جنبشهای جهان، رهبران سیاسی در پی نقش آفرینی مردم وارد عرصه شده اند. اما اینکه در حافظه ما، به غلط، شکل گیری جنبشها نیازمند ظهور رهبر است زاییده ی این امر است که ما جنبشها را به نام رهبران آنها می شناسیم و از این رو جنبشها را از نقطه ای می بینیم که رهبران سیاسی هدایت آنها را برعهده گرفته اند و نه از زمان شکل گیری آنها توسط مردم. و همین ذهنیت است که سالهای سال ما را در انتظار ظهور یک رهبر کاریزماتیک، از هرگونه حرکتی باز داشته است. حقیقت این است که غالب جنبشها توسط مردم شکل گرفته اند، آنگاه یا رهبرانی از دل جنبش ظهور کرده و هدایت آن را برعهده گرفته اند یا اینکه افرادی از بیرون خود را به عنوان رهبر بر جنبش تحمیل کرده اند. اما حالت سومی نیز صادق است! امروز ما در روزگاری زیست می کنیم که اگر اطلاعی از واقعیات جنبشهای سالهای دور جهان نداریم اما دست کم تجربه ی دیدن از راه دور جنبشهای مردمی در کشورهای تونس، مصر، لیبی، سوریه و یمن را داشته ایم و به چشم دیده ایم که این جنبشها را مردم خلق، مردم هدایت و مردم به پیروزی رسانده اند. پس زمان آن است که چشمهای خود را بشوئیم و ذهنیت کهنه خود را دگرگون سازیم. درس امروز جنبشهای عرب این است که جنبشها بر خلاف ذهنیت ما لزوماً به فرم یک هرم که مستلزم وجود رهبر در راس آن و مردم در بدنه آن  باشد، نیستند. بلکه می توانند در سرتاسر سیر حرکتی خود از لحظه ی شکل گیری تا لحظه پیروزی فرم توده ای و زنجیره ای داشته باشند که در آن هر فرد، خود هم رهبر است و هم مردم. هم اندیشنده است و هم عمل کننده. هم فرمانده است و هم سرباز. اعتراضات مردمی در شهرهای شمال غربی ایران نیز همانند اغلب اعتراضات بدون دخالت یک رهبر شکل گرفته است و بصورت خودجوش، خوداندیش و خودفعال در حال گام برداشتن به سوی جلوست. چنان که می بینیم مردم بیانیه صادر می کنند، مردم خبر رسانی می کنند، مردم وعده می گذارند، مردم به خیابان می آیند، مردم اعتراض می کنند. بنابراین در چنین شرایطی تبلیغ ذهنیت وجود لازم الامر یک رهبر در راس جنبش هم به مثابه نادیده گرفتن و هیچ انگاشتن قدرت مردمی است که جنبش را خلق کرده اند و هم  عاملی روانی است در جهت تقویت هرچه بیشتر ذهنیت و در نتیجه دست بر روی دست گذاشتن آن بخش از مردم که همچنان وجود یک رهبر در راس جنبش را لازم می دانند. از این رو علت عدم توفیق جنبشها در ایران و پاشنه آشیل آنها، بر خلاف نظر نگارنده وبلاگ گمنامیان، نه تنها فقدان رهبر نیست، بلکه اتکای بیجای ما به وجود رهبر و انتظار بیهوده ی ما برای ظهور و نقش آفرینی رهبر است.
.

پ.ن- بدلیل عدم فعال بودن این نگارنده در سایتهایی نظیر بالاترین از سایر خوانندگان بویژه نگارنده محترم وبلاگ گمنامیان خواهشمندم این نوشته را در سایتهایی نظیر بالاترین به اشتراک بگذارند.

۴ نظر:

گمنامیان گفت...

سلام و درود ،
ضمن سپاس از نقد شما بر نوشته من، مایلم نکات ذیل را به عرض برسانم :
یک -
من ننوشته ام که جنبش باید توسط رهبران احتمالی آن ، خلق شود.
بلکه به صراحت نوشته ام جنبش وجود دارد، تظاهرات اخیر ارومیه (هر چند با عنوان محیط زیست بوده) ، نشان از زنده بودن و پویایی جنبش آزادی خواهانه مردم ایران دارد.
دو- من نیز تایید می کنم که این جنبش ، بدون رهبری نیز پیروز می شود و به راه خود ادامه می دهد، اما نکته اینجاست که با وجود یک رهبری یا یک هیات رهبری ، بهره وری از این جنبش صد چندان خواهد شد.
ضمنا،
این مطلب را در بالاترین نیز به اشتراک گذاشتم.


http://balatarin.com/permlink/2011/9/5/2699227

deevaar گفت...

درود بر شما

يک- جنبش وجود دارد. شما هم نگفته ايد که جنبش بايد توسط رهبران حلق شود. کاملاً درست. موضوع چيز ديگري است. موضوع اين است که وقتي مي گوييم جنبش موجود(هر جنبش موجودي در زمان خودش) نياز به رهبر دارد در واقع به مثابه اين است که آن جنبش موجود را از حالت عمل به حالت انتظار سوق دهيم تا رهبري براي آن پيدا شود يا رهبري موجود براي آن کاري کند و فرماني صادر کند...براي اينکه منظور من واضح تر قابل دريافت باشه لطفا به نوشته اول جنبش در آزمايشگاه شناخت قسمتي که علل خانه نشين شدن جنبش رو توضيح دادم مراجعه کنيد.

دو- من هم با شما هم عقيده ام که يک جنبش با وجود يک رهبر مي تواند بهتر هدايت شود. اما رهبر از کجا مي آيد؟ رهبر مورد نظر شما بايد از دل خود جنبش ظهور کند. نه اينکه از بيرون بر جنبش تحميل شود. پس جنبش بايد به حرکتش ادامه دهد و هر فرد به حرکت آن کمک کند بي انکه دنبال پيدا کردن رهبر براي ان باشيم يا اينکه دست روي دست بگذاريم و منتظر يک رهبر شويم...البته شما نگفتيد که دست روي دست بگذاريم اما وقتي دنبال رهبر مي گرديد براي خيلي ها مترادف مي شود با صبر کردن براي ظهور يک رهبر

سه- از شما سپاسگزارم

ناشناس گفت...

دوست عزیز
هیچ جنبشی بدون رهبری شایسته نمیتواند به اهدافش برسد. ممکن است که یک جنبش، بدون رهبر به وجود بیاید، بدون رهبر نضج بگیرد و به بلوغ برسد، مثل انقلاب ایران. اما مطمئن باشید که بدون رهبر و تشکیلات رهبری کننده، نمیتواند به اهدافش برسد. اگر مدت زیادی هم بدون رهبر بماند، همیشه شارلاتانهایی مانند خمینی هستند که بر این جنبش "بدون سر" سوار شوند و خود را به رهبری جنبش برسانند. حاصلش هم همینی میشود که امروز داریم. بهیچوجه از مساله تشکیلات و رهبری نمیتوان فرار کرد. به جای ان، باید رهبری صالحی را برای انقلاب انتخاب نمود که به اهداف انقلاب باور داشته باشد.از ان گذشته، حتی با بهترین رهبری موجود هم مردم باید همیشه در صحنه بمانند و در مقابل کمترین انحراف رهبری از اهداف آزادیخواهانه، بشدت واکنش نشان دهند. این تنها تضمین واقعی برای رسیدن جنبش به اهداف آزادیخواهانه اش میباشد.

deevaar گفت...

رهبران صالح جنبش، مردمی هستند که در خیابان برای نیل به خواستهای انسانی خود دست در دست یکدیگر فریاد می زنند و مبارزه می کنند. دیگرانی که خارج از این محدوده اند و ادعای رهبری دارند تنها دزدانی هستند که چشم طمع به قدرت دارند.